- دستگیر گردیدن (فَ شُ دَ)
اسیر شدن. به بند افتادن:
دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم
تا نگردد هیچ کس در دست ظالم دستگیر.
سوزنی.
، یار و مددکار شدن:
در این کار گردی مرا دستگیر
مسوزان بمن بر دل زال پیر.
فردوسی
دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم
تا نگردد هیچ کس در دست ظالم دستگیر.
سوزنی.
، یار و مددکار شدن:
در این کار گردی مرا دستگیر
مسوزان بمن بر دل زال پیر.
فردوسی
